به وبلاگ شيطونك خوش آمديد
نظر يادتون نره ها
چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 13:32 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 


.

.

.

یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده

اینه که این آتشنشان های محترم ،

چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت

مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!

.

.



.

.

اینجا ایران است یعنی:

ببخشید پرواز ۱۷:۴۵ چه ساعتی میشینه؟

ببخشید اتوبوس ۹:۳۰ ساعت چند حرکت میکنه ؟

ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین ؟ چنده !؟

.

.


 

.

.

در زندگی هر دختری یک سوال هست

که تا آخر عمر او را همراهی می‌کند . . . . ..

حالا چی بپوشم؟

.

.

.

 

چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 


.

.

.

زنها دو وقت گریه می کنن : ۱ – وقتی فریب می خورن !

۲ – وقتی می خوان فریب بدن!!

.

.



.

.

شیطان هرکاری کرد آدم سیب نخورد!

رو کرد به حوا گفت : بخور واسه پوستت خوبه !

.

.



.

.

چو هرگز نیابی نشانی ز شوی /

ز گهواره تا گور دانش بجوی.

ستاد تشویق دختران به درس خواندن

.

.

.

 

چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 13:25 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 

زن ثروتمندی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.

یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.

یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد

و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند

از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.

دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.

فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو

جلوى پارکینگ خانه داماد بودو روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد

و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.

داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶

نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:

«متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسید

زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت

امّا داماد از جایش تکان نخورد

او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود

پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.

همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد

فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و ی کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد

سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود

“متشکرم از طرف پدر زنت”

 

 

چهار شنبه 2 فروردين 1391برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

اگه پسرا نبودن کي مامانا رو دق مي داد؟

اگه پسرا نبودن به کی می گفتن اوا خواهر ؟

اگه پسرا نبودن کی شلوار کردی می پوشید بیاد تو کوچه ؟

اگه پسرا نبودن کی مجنون می شد ؟

اگه پسرا نبودن کي خونه رو مي کرد باغ وحش؟

اگه پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کيو ضايع مي کرد؟

اگه پسرا نبودن کی خالی می بست ؟

اگه پسرا نبودن دخترا به چي مي خنديدن؟

اگه پسرا نبودن کی چرت وپرت می گفت ؟

اگه پسرا نبودن کی زورگویی می کرد ؟

اگه پسرا نبودن کی مغنی می شد ؟

اگه پسرا نبودن کی کرم می ریخت ؟

اگه پسرا نبودن کی ابروهاشو بر می داشت ؟ (هههههههه)

اگه پسرا نبودن دخترا کيو سر کار مي ذاشتن؟

اگه پسرا نبودن دخترا کيو تيغ مي زدن؟

اگه پسرا نبودن کي تو کلاس مي رفت گچ مي ياورد؟

اگه پسرا نبودن کي اشغالا رو مي ذاشت جلوي در؟

اگه دخترا نبودن کی یه ساعت جلوی اینه وامیستاد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا به کی متلک می گفتن ؟

اگه دخترا نبودن کی به مامان جون کمک می کرد ؟

اگه دخترا نبودن پسرا صبح تا شب با کی حرف می زدن؟

اگه دخترا نبودن کی درس می خوند ؟ (هههههههههه)

اگه دخترا نبودن کی نازمی کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی از سوسک می ترسید ؟

اگه دخترا نبودن کی جیغ می زد ؟

اگه دخترا نبودن کی خودشو واسه پسرا لوس می کرد ؟

اگه دخترا نبودن کی خواهرشوهرمی شد ؟

اگه دخترا نبودن جراحان پلاستیک ، دماغ کیوعمل می کردن ؟

اگه دخترا نبودن کی عزیز بابا بود ؟

اگه دخترا نبودن به کی می گفتن صغری ؟

اگه دخترا نبودن کی مانتوی تنگ می پوشید ؟

اگه باباها نبودن کی به دخترا می گفت : روسریتو بکش جلو؟

اگه باباها نبودن کی به پسرا پول تو جیبی میداد ؟

اگه باباها نبودن کی قربون صدقه ی دخترا می رفت ؟

اگه باباها نبودن کی از دستپخت مامان ایراد می گرفت ؟

اگه باباها نبودن دخترا کیو وقتی از سرکار میومد بوس می کردن ؟

اگه باباها نبودن کی بچه بی تربیتا رو تنبیه می کرد ؟

اگه باباها نبودن کی بجاش ( این بی ادبی بود فاکتور گرفتمش حالا بعد بچه ها نیایند بگند اله بله جیمبله )

اگه باباها نبودن کی هوو می اورد سر مامانا ؟

اگه باباها نبودن به کی می گفتن زن ذلیل ؟

اگه باباها نبودن بچه ها چطوری الاغ سواری می کردن ؟


اگه باباها نبودن کدوم بچه ای مجبورمی شد شب خودشو بزنه به خواب ؟

اگه باباها نبودن به کی می گفتن پدرسوخته ؟


اگه مامانا نبودن باباها چیکار می کردن ؟ ( دق )

اگه مامانا نبودن تلفن به چه درد می خورد ؟

اگه مامانا نبودن کی به بچه ها یه توپ دارم قلقلیه یاد می داد ؟

اگه مامانا نبودن کی از بچه ها جلو بابا شون دفاع می کرد ؟

اگه مامانا نبودن روزمادر کی بود ؟

اگه مامانا نبودن کی غصه می خورد ؟

اگه مامانا نبودن بچه ننه به کی می گفتن ؟

اگه مامانا نبودن شماهارو کی به دنیا می اورد ؟

اگه مامانا نبودن کی کجا چی کار می کرد ؟

اگه اینترنت نبود کی شصتا اسم داشت ؟

اگه اینترنت نبود کافی نت چی بید ؟

اگه اینترنت نبود علافا چی کار می کردن ؟

اگه اینترنت نبود هکرا با چی ور می رفتن ؟

اگه اینترنت نبود کی ازراه به درمی شد ؟

اگه اینترنت نبود چطوری یه پیرزن 20 سالش می شد ؟

اگه اینترنت نبود کی می تونست دوجنس داشته باشه ؟

اگه اینترنت نبود چی چشم وگوش بچه ها رو باز می کرد ؟

اگه اینترنت نبود چطوری بدونه این که صدات بیاد با بقیه حرف می زدی ؟

اگه اینترنت نبود من این چرت و پرتارو کجا می نوشتم ؟

اگه اینترنت نبود چی بود ؟

سه شنبه 1 فروردين 1398برچسب:, :: 9:40 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

فرهنگ لغت حیف نون (طنز)

سری اول







مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند

کاج : نمایندگی انتشارات گاج در دوبی

هشتگرد : ۵

وایمکس : درنگ چرا؟

شیردان : آنکه شیر خوب را از بد تمیز می دهد

البرز: عربها به « پرز » گویند

چرا عاقل کند کاری‌:‌ یک ضرب المثل شیرازی.

هردمبیل: جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود

غیرتی: هر نوع نوشیدنی به جز چای

قرتی : نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود

پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد

مختلف : مرگ مغزی

کره حیوانی : بیچاره ناشنواست

توله سگ : حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن

کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟

یک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ها

اسلواکی : نرم و خرامان گام برداشتن

نیکوتین : نوجوانی خوش سیرت

تهرانی: تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه

قمقمه : پَ ن پَ قم هالیووده

زنبوردار : کسی که همسر بلوند دارد

کاشمری : در آرزوی ازدواج … …

ژنتیک : ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد

خورشت بامیه : مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است

خراب : نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر

مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند

خلوص : خروس خونه ی علی دایی اینا

گشتاور: یک سری همسایه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانی‌های شبانه پلیس را خبر می کنند.

An Error : خطا در ریدن !

کلیمانجارو : علی دایی خطاب به کریم باقری: کریم اونجارو نگا

 

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

مطالب طنز دانشجویی, شعر طنز دانشجویی, مطالب خیلی خنده دار

 

حالت چشم

هنگام درس دادن استاد سر کلاس :

(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)

 

وقتی استاد خبر امتحان رو میده :

(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)

 

... ...

موقع امتحان:

(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)

 

وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:

(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)

 

وقتی که نمره ها رو میزنن :

(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)

__________________

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟
سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي
 
گوگل پسره یا دختر؟؟؟!!!!

 

.

.

.

.

.

.

خب گوگل دختره!چون همیشه حدس میزنه و بهت فرصت نمیده که فکر کنی.همیشه در حال حدس زدنه.گاهی هم چه حدسایی!مخصوصا موقعی که بابات پیشت نشسته باشه!

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي
 
سال ۳۶۵ روز است در حالی که:

 

۱- در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند.

۲- حداقل ۵۰ روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوامطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین۲۶۳ روز دیگرباقیمیماند.

۳- در هر روز ۸ ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا”۱۲۲ روز میشود. بنابراین ۱۴۱ روز باقی میماند.

۴- اما سلامتی جسم و روح روزانه ۱ ساعت تفریح را میطلبد که جمعا”۱۵ روز میشود. پس ۱۲۶ در روز باقی میماند.

۵- طبیعتا ”۲ ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل ۳۰ روز میشود. پس ۹۶ روز باقی میماند.

۶- ۱ ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چراکه انسان موجودی اجتماعی است. این خود ۱۵ روز است. پس ۸۱ روز باقی میماند.

۷- روزهای امتحان ۳۵ روز از سال را به خود اختصاص میدهند. پس ۴۶ روز باقی میماند.

۸- تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم ۳۰ روز در سال هستند. پس ۱۶ روز باقی میماند.

۹- در سال شما ۱۰ روز را به بازی میگذرانید. پس ۶ روز باقی میماند.

۱۰- در سال حداقل ۳ روز به بیماری طی میشود و ۳ روز دیگر باقی است .

۱۱- سینما رفتن و سایر امور شخصی هم ۲ روز را در بر میگیرند. پس ۱ روز باقی می ماند.

۱۲- یک روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه می توان در آن روز درس خواند؟

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

۱-هر ۳ اتومبیل موجود در عکس زیر ، یک اندازه هستند !

باور نمیکنید !؟ با یک برنامه ویرایش عکس امتحان کنید

۲-

تصویر زیر نمای یک پنجره را نمایش میدهد

اما ، این پنچره سمت چپ ساختمان تعبیه شده یا سمت راست !؟

khataye-did-radsms04

۳-

بدون شرح !

khataye-did-radsms06

۴-در تصویر زیر ، این بنا شامل ۳ ستون هست یا ۲ ستون !؟

khataye-did-radsms07

۵-در تصویر زیر شما یک فرد موزیسین میبینید با صورت یک خانوم !؟

khataye-did-radsms08

۶-تصویر زیر تصویر ۴ انسان هست یا نمایی از ستون ها !؟

khataye-did-radsms10

۷-در تصویر زیر ، هم کاروان شتر میتونه باشه ، هم نمائی از درختان

که به ترتیب پشت سر هم قرار گرفتند

khataye-did-radsms11

۸-در عکس زیر کوه های پوشیده از برف و یا تصاویری از چند اسب مشاهده میشود !

khataye-did-radsms12

۹-طول و عرض و ارتفاع

khataye-did-radsms14

۱۰-اگه تو نستی نقطه های سیاه رو بشماری

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

ه روز یه ترک بود ...
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.
 شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ، در برابر دیکتاتوری ایستاد
او برای مردم ایران ، آزادی می‌خواست
و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.

 یه روز یه رشتی بود...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می‌توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند
اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند. 
 
یه روز یه اصفهانی بود...
 اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت. 

یه روز یه ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و...!
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند
 و به صرافت شکستن قفل دوستی ما افتادند
و از آن پس "یه روز یه ... بود" را کردند جوک تا این ملت ، به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر ، حتی جانشان را هم نثار کرده اند ،  به  "جوک ها " و "طعنه ها" و "تمسخرها" سرگرم باشند و چه قصه غم انگیزی!.

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

روزی حضرت عیسی از صحرایی می‌گذشت.
در راه، به عبادت‌گاه عابدی رسید و با او مشغول سخن گفتن شد.

در این هنگام، جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آن جا می‌گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت:

«خدایا! من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام، اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر!»

چشم عابد که بر جوان افتاد، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‌کار محشور مکن!»

در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که: «به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با آن جوان محشور نمی‌کنیم. چه، او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو، به علِّت غرور و خودبینی، اهل دوزخ!»

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

بهتره کوچیکا این بازیو نکنن.

از ما گفتن بود.

 

راهنما

 

باید نقطه ی آبی را در خطوط زرد حرکت دهید و

اگر بروید در قسمت سیاه بازی از اول شروع میشود.

اگه تا مرحله ۴ رفتی هنر کردی

بازی اعصاب

سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!

خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.

یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد!

دیگه پاک قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.

همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!

طرف کم میاره، راهنما میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده بزنه کنار.

خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان، یارو پیاده میشه، میره جلو موتوریه، میگه: آقا تو خدایی! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!

موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!

دو شنبه 29 اسفند 1398برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 

کوروش، ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر (به پارسی باستان: ‎
<BlogExtendedPost><br><br><b><a href=ادامه مطلب ...

دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 

گلچین خنده دار ترین پ نه پ های 2012 - www.SMSFA.org

 

کلاغ اولی : غار
کلاغ دومی : غار ؟؟؟
کلاغ اولی : په نه په هتل ۵ ستاره!

 

 

 

 

به مادرم میگم: یه دختر دیدم خوب، پاک، نجیب، سر به راه، تحصیل کرده… میگه: میخواى بریم خواستگاریش؟
میگم: پ ن پ گفتم دلت بسوزه.

 

 

 

 

سر جلسه به بغلـدستیم اشاره میکنم برگـَـتو بده یه لحظه، میگه تقلب می خوای؟
گفتم پ نه پ استاد گفت برگتـو بدی من تصحیح کنم :))

 

 

 

 

حوا : آخه تو آدمی؟؟؟؟؟ – پَ نه پَ؛ تو آدمی! (بخشهایی از مکالمۀ آدم و حوا)

 

 

 

 

تلویزیون داشت یه مسابقه بسکتبال بین یه تیم از ایران و یه تیم از بلژیک نشون میداد
گزارشگر بعد از سکوت طولانی: کرم‌الله قاسم‌آبادی اصل… از ایران
من تو دلم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ از قاسم‌آباد بلژیک :|

 

 

 

 

استاد بهم داده ۴ !! رفتم پیشش میگم استاد میشه چند لحظه وقتتون بگیرم….؟
میگه نمره میخوای ؟؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ واسه امر خیر مزاحم شدم ، مارو به غلامی بپذیر!

 

 

 

 

زنگ زدم اداره مخابرات به زنه میگم خانوم ببخشید خط تلفن ما بوق نمیخوره،!
زنه میگه خرابه؟؟؟
گفتم پـَـ نـَـ پـَـ سرما خورده صداش گرفته جیزی نمیگه.
زنه عصبانی شد بهم گفت فردا با مدرک شناسایی بیاید اینجا.گفتم بیام مخابرات؟
زنه گفت پـَـ نـَـ پـَـ برو داروخونه بگو تلفنم صداش در نمیاد بهش قرص بدید…

 

 

 

 

بردم داداشمو رسوندم کلاس، برگشتم…
مامانم میگه: رسوندیش؟
میگم: پ ن پ! انداختمش تو چاه اینم پیرهنشه….!!

 

 

 

 

تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید، یارو می پرسه: دزد بود؟
میگم: پـَـــ نــه پـَـــ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!

 

 

 

 

بابای دوستم مرده بود یه عکس بردیم بدیم که اعلامیه چاپ کنن یارو عکسو دیده میگه مرده؟؟؟ گفتم پ نه پ خوب عکسو نگا کن ببین میشناسیش فراریه خودشو زده به مردن

 

 

 

 

رفتیم رستوران میگه میز میخواین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ رو زمین راحت تریم.فقط دو تا روزنامه بیار لباسامون خاکی نشه!!!

 

 

 

 

رفتم بستنی بخرم. صف واستاده بودن. یارو اومده میگه آقا صفه!!؟…پـَـَـ نــه پـَـَــــ دیوار دفاعیه واستادیم ضربه ایسگاهی بزنن…والاا

 

 

 

 

ماشینو بردم کارواش یارو میگه میخوای بشوری ؟
پَ نَ پَ آوردم فقط اتو کنم !

 

 

 

 

با ماشین رفتم کنار یه پیرزنه که کلی باردستشه! میگم : حاج خانوم جایی میرین؟ برسونمتون…
برگشته میگه: میخوای کمک کنی؟
پ ن پ! میخوام مخت رو بزنم !!!

 

 

 

 

بهش میگم نونوائی قیامت بود…میگه:یعنی شلوغ بود؟؟؟؟……میگم:پـَـَـ نــه پـَـَــــ گناهکارا رو مینداختن تو تنور..به نیکوکارا هم نونِ مجانی میدادن!!!!.. :|

 

 

 

 

دارم قرص میخورم دوستم بهم میگه واقعا حالت بده؟
می گم پ ن پ
هوس اسمارتیس کردم نداشتیم دارم قرص می خورم!!!

 

دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 

75097075138383437030 پ نه پ بهمن ماه 90

 

طبقه بالایی داره توی خونه گل کوچیک بازی میکنه ، رفتم درشونو زدم میگه صدای ما اذیتتون میکنه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ اومدم بگم مواظب باشید بازیکن دو اخطاره توی زمین نفرستید که بعدا گندش دربیاد !
.
.
.
بابام زنگ زده میگه سند خونه رو بردار بیار ! بدو بدو دارم میرم پایین ، همسایمون دیده میگه این سند خونتونه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ دفتر مشق بابامه یادش رفته ببره مدرسه ، خانم معلمشون دعواش کرده !
.
.
.
کامپیوتر داشت کار میکرد که یِیهو دود سیاهی از پشتش زد بیرون ! میگه : کامیپوترت سوخت ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ یه برنامه مونده بود سر دلش ، آروغ زد رفلاکس شد !
.

.
.
توی راز بقا ۶۰تا شیر ریختن سر یه گورخر ! برگشته میگه میخوان بخورنش ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوان سوارش بشن ولی خره رضایت نمیده میگه مامانم گفته با غریبه ها بازی نکن !!!!!!!!!!!!!!
.
.
.
بهش میگم پاتو توی کفش من نکن ! میگه یعنی دخالت نکنم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ بیا دستتو بکن تو دماغم !
.
.
.
خانمه ۲۰۶ رو زده به تیر برق ، ماشین نصف شده ! به افسر میگه یعنی اشتباه از من بوده ؟ افسر : پـَـــ نــه پـَـــ علت حادثه خواب آلودگیه تیر چراغ بوده !
.
.
.
نوشتم “بوق نزنید راننده خواب است” ازم میپرسه اینو پشت کامیون دیدی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ رو در آسانسور ؟؟؟
.
.
.

تو اتوبوس به راننده میگم این پولو عوض کنید ! میگه پارَس ؟ گفتم : پـَـــ نــه پـَـــ گوشَش وسط نداره !
.
.
.
به استاد میگم استااااااااااد بفرمیو ! میگه یعنی شروع کنم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ بگیو !
.
.
.
به خواهرزاده ۲ ساله گفتم برو از مامان بزرگ چسب زخم بگیر ؟ گفت چی شده ؟ دستت اوووف شده ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ گردنم قطع شده !
.
.
.
خوردم زمین لگنم تبدیل به آفتابه شده ، اومده میگه الان مشکل دستشویی رفتن داری ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط مشکل قر کمر دارم !
.
.
.
میگم اینجا خیلی تاریکه ! میگه چراغارو روشن کنم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ برو شیر آبو باز کن !
.
.
.
۵۰ جعبه گوجه خریدیم ! اون یکی همسایه اومده میگه میخوای رب بپزی ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوایم رنگ کنیم جای سیب بفروشیم
.
.
.
رفتم مغازه گفتم سیم ظرفشویی دارین ؟ گفت بله ! برای شستن ظرف میخوای ؟ گفتم اولا به تو چه ؟ دوما پـَـــ نــه پـَـــ میخوام شیشه عینکمو تمیز کنم !
.
.
.
رفیقم به طور هارمونیک خورده زمین و پخش شده کف آسفالت ! جلوی خودمو گرفتم که نمیرم از خنده ! میگه داری بهم بخندی ؟ پـَـــ نــه پـَـــ گریه اَمونمو بریده !
.
.
.
۲تا سطل رنگ گرفتم دستم ، همسایه اومده میگه میخواید نقاشی کنید ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ میخوایم ریاضی حل کنیم !

 

دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 18:55 :: نويسنده : محمدمهدي موسوي

 

بادوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرفمیگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدامشیم

 

یاروعکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟ پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه کهبینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!

 

 

رفتیمسر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــبلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم

 

شهنشسته رو پام داره خونمو می خوره , دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه اااامی خوای بکشیش؟! پَـــ نَ پـَـَـ خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرمبخوابونمش

 

 

دوستممیگه امروز چندمه ؟ میگم یکم میگه یکم مرداد ؟ پَ نه پَ امروز یکمه فروردینه ...عیدت مبارک عمو جون یه بوس بده

 

رفتمواسه ثبت نام رانندگی زَنه میگه واسه آموزش اومدین !؟؟!! گفتم پـَـَـ نــه پـَـــپول میدم که منو سوار ماشینتون کُنین بشینم رو پای راننده قان قان کُنم. .

 

رفتممغازه میگم آقا مرگ موش میخوام، میگه برای موش های خونتون میخواین، پ نه پ میخوایمبریزیم تو خورشتمون خوش رنگ شه

 

 

سرامتحان برگه تقلبم و در آوردم دارم مینویسم مراقبه دیده میگه تقلبه؟؟... میگمپـــَـ نه پـَـــ دعای ابوحمزه ثمالی!!

 

واین گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!

 

ماشینمبنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده کهفقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم

 

رفتیمبلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوامبرم امامزاده سید ریچارد

 

رفتمدندونپزشکی به دکتره میگم آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده ... اومدم حسابشوبرسی! دکتره میگه یعنی میگی بکشمش؟! پَ نه پَ گفتم دکتری ... یکم نصیحتش کنی بلکهبه راه راست هدایت شه

 

رفتیمرستوران گارسون اومده میگه چیزی میل دارین؟؟؟ گفتم پ نه پ غدامونو همین الانخوردیم گفتیم بیایم اینجا آروقشو بزنیم دور هم بخندیم!!

 

رفتهبودم اهدای خون مرده میپرسه می خوای خون بدی پـَـَـ نــه پـَـَــ… اومدم نون خشکبدم جوجه بگیرم

 

جلوتوالت عمومی وایسادیم یارو می گه آقا ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین..؟پـَـَـ نــه پـَـَــ ما سوسکیم اومدیم نهار!!

 

تاکمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه داری تعمیرش میکنی؟ پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن

دردو دل میکنم !!

 

زنهشیکمش اومده جلو ، رفیق ما میپرسه این حامله س؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ این زن آقاگرگه اس، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده شوهرش

 

حسینیبای دست پسره رو گرفته میگه با یاد چی میری کنکور بدی؟پسره میگه با یاد خدا…پـَـَـ نــه پـَـَــــ بگه به یاد دوست دخترم میرم سر جلسه

 

ادوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــهپـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازی!!!

 

شمعهای ماشینم سوخته,رفتم تعمیرگاه…میپرسه عوضشون کنم؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــ فوتشونکن تا صد سال زنده باشی.

 

تبو لرز کردم .از شدت لرز دندونام داره می خوره به هم .می گه :واقعا داری می لرزی؟پن پ خودم رو گذاشتم روی ویبره بچه بیدار نشه !

 

باداییم رفتیم بستنی فروشی بستنی بخورییم داییم میگه میخوای بستنی بخری؟ میگم پـــنه پـــ اومدم نگاش کنم تو بخوری

 

 

توآشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزیشکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتمرو اکو حال کنین

 

دوستمپاش تو گچ یارو میگه شکسته میگم پـَـَـــ نــه پـَـَـــ پاشو گچ کرده که ازشهرداری عوارض نوسازی بگیره

 

مرغعشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغعشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاقباز دراز بکشه کف قفس

 

 

مرغعشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِمرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته بایدطاق باز دراز بکشه کف قفس

 

بهدوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتمپـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگردبگیرم

 

بعداز چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستیمنو ببر یه جایی میخوام خرید کنم پـَـَـ نــه پـَـَــ خسته نیستم تو جلسه کنکورلحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم


نصفه شب یکی از بالا درمون پرید تو حیاطداداشم گفت علی دزده؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ “زوروِ ” داره از دست گروهبان گارسیا در میره


پسره اومده خواستگاریم میگم من الان میخوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ ۱۰ دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه


یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیدهبه زمین. دوستم میگه : معتاده؟!

پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطافبدنشو به رخ بکشه


با ماشین افتادیم ته دره یارو میگه زنگبزنم آمبولانس بیاد؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ یه مشکل درون خانوادست خودمون حلش میکنیم


صدای خروپفش کشتمون ! تکونش دادم از خوابپریده، میگه سر صدام اذیتت می‌کنه؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ جنس صداتو دوست دارم می‌خواستم بت بگم سعی‌ کن تو اوج که میری روتحریرات بیشتر کار کنی‌!


تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حسابکنم طرف میگه ۱ نفر؟!
پـَـَـنــه پـَـَــــ ۲ نفر حساب کن خورزوخان هم هست


از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرفمیگه بفرستم واستون؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم


ماشینه تا شیشه جمع شده. یه نفر اون بغلافتاده پارچه سفید روش کشیدن. یارو داره رد میشه … میگه مرده؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ تصادف خستش کرده خوابیده


هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم.آمپولارو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!


رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم.مربیه میگه بچه رو میبریدش؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ همینجا میخورمش


مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم:مگــــــــس … ! میگه بکشمش؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش


به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسرهبنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون آتیش زده. میگه سوخت؟!
پـَـَـنــه پـَـَــــ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !


رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکمسریع تر. میگه شمام دستشویی داری؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!


به دوستم میگم وی پی ان داری؟ میگه واسهرد شدن از ادولف هیتلرینگ میخوای؟
پـَـَـنــه پـَـَــــ واسه رد شدن از تنگه ابو غُریب میخوام. هم سنگرام منتظرن!!!


رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگممنتظرم، میگه بیام پایین؟
میگمپـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم


سوسکهرا کشتم جنازشو ورداشتم ببرم بندازم بیرون. مامانم بین راه نگاه میکنه میگه کشتیش؟
میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو دستشویی خوابش برده بود دارم میبرمش تو رختخوابش بخوابه

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 18
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1


چاپ این صفحه

ابزار امتیاز دهی